در قرن 15 میلادی ساکنین روستای ” ککس” در شمال غربی مجارستان مجارستان، از طریق ساخت چرخ و جابه جایی کالا بین بوداپست و وین به امرار معاش می پرداختند. در همین زمان یک سازنده کالسکه هایی را طراحی و ساخت که به نام ککس شناخته شد.در شانزدهم میلادی این کالسکه ها مجهزتر شدند و سراسر اروپا را فراگرفتند و به نام کوچ” معروف شدند.
کوچ ” به کالسکه ای گفته می شد که با پرداخت مبلغی شما را از یک مبدا به مقصد مشخص می رساند.
کوچینگ” هم مانند یک کالسکه، وسیله ای است برای رسیدن ما از موقعیت فعلی به نقطه ای که مطلوب است.
کوچینگ به مفهوم امروزی آن در اواسط 1980 میلادی توسط ” توماس لئونارد” در ایالات متحده امریکا پایه گذاری شد. از دیگر نام های برجسته در این عرصه می توان به تیموتی گالوی، مت سامرز، جنی راجرز، اندرو گیلبرت و … اشاره کرد.
در سال 1955 توماس لئونارد ICF ( International Coach Federation) را پایه گذاری کرد تا کوچ های حرفه ای با پشتیبانی یکدیگر، کوچینگ را توسعه دهند. چند سال بعد که ICF توسط چندین نفر از داوطلبان متخصص حمایت می شد و علاقه مندی به این رشته بسیار افزایش یافته بود، با ایجاد فهرستی از صلاحیت های اساسی و ضوابط های اخلاقی مرتبط استانداردی در زمینه کوچینگ بوجود آورد.
کوچینگ یک مهارت بین رشته ای است که از تلفیق رشته های مدیریت، روانشناس ، جامعه شناسی، فلسفه، جهان شناسی، علم اعصاب و سایر رشته هایی که به نحوی با کمک به انسان برای پرورش خود، ارتباط با دیگران، کسب بهتر اهداف و افزایش ذخیره عظیم دانش بشری کمک می کنند به وجود می آید. در فارسی از کوچینگ با نام های مربی گری و رهیاری نیز یاد می شود.
همکاری و مشارکت بین رهیار (کوچ) و مراجعه کننده که در طی آن، مراجعه کننده با استفاده از تفکر عمیق و خلاقیت خود، تواناییهای شخصی و حرفهای خود را افزایش میدهد. (International Coach Federation (ICF
آشکار ساختنِ پتانسیلِ اشخاص برای به حداکثر رساندنِ عملکرد آنها؛ یعنی کمک کردن به آنها در راستای یادگرفتن به جای یاد دادن به آنها (Whitmore ۲۰۰۳)
رهیاری (کوچینگ) عبارت است از قادر ساختنِ افراد برای اخذِ تصمیماتِ آگاهانه و توانمندسازیِ آنها برای رهبری کردنِ زندگی خود. (Wise ۲۰۱۰)
درباره این سایت